جمعه، فروردین ۱۳

بیگانگان

*
توو این 2 روز 2تا سلف پرتره کشیدم یکی با مداد رنگی ، یکی با آب مرکب .
یکی از یکی بی ربط تر . البته نهایتا خودم هستن همشون .
با وجود اینکه هیچ ربطی به خودم ندارم .
موسیقی شماره 10 بیگانگان اثر پیمان یزدانیان توو گوشم داره غوغا می کنه ( این وقت شب )
مثل این می مونه که داری جوراباتو در آوردی و داری توو یه دشت سرسبز می دوی ، چرخ می زنی .
البته ، نمی دونم چرا این حس رو دارم چون می تونه اینجوری نباشه حالو هواش اتفاقا .
یادم باشه سلف پرتره ی بعدی رو با این موسیقی کار کنم ، با آب مرکب !
...
فردا ، دانشگاه ، صبح تا بعد از ظهر نقاشی ، ملکی .
عصر ، باله ، با اون همه آدمایی که نمی تونم حتی بفهممشون .
به قول نیما : اووووووووف ف
...
میشه فردا رو تا ظهر ندید گرفت ، میشه از دانشگاه فاکتور گرفت ، میشه بچه های دانشگاه ، حسین ، آلا ، سام ، روناک ، منیژه ، فروزا ، ... ، سیگار ، سیگار ، سیگار ، ... و خیلی آدما و کارای دیگه رو فردا در برنامه نداشت .
لذت می بریم ، از با خود بودن .
بعد از تعطیلات رو از عصر شروع می کنم .
...
...

هیچ نظری موجود نیست: