سه‌شنبه، فروردین ۳۱

روزی بدون تو

***

شبی ازهمین شب ها
خواهم مرد
و فردا
یا شاید بعدها
دوباره زاده خواهم شد .

نه
برای
آنکه رهایم کرد
( آنکه رهایم کرد )
و ناشناخته گذارد .

نه برای آنکه شناخته ام خواند
و نه حتی برای خود .

روزی دوباره
برای فرداها
برای کودکانم
زاده خواهم شد .

( به قول فروغ : و به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد .)


*

پنجشنبه، فروردین ۲۶

who will write the history of tears

.......................................................
...................................................................................................
..............................................................................................................
.....................................................................................................
????????????????

یکشنبه، فروردین ۱۵

لیلی بیچاره

*
داشتم نوشته های قدیمی ام رو می خوندم این رو پیدا کردم :

این دنیا فقط برای مردها نوشته شده .
اگر لیلی می خواست هم نمی توانست مثل مجنون پی عشق خود ، بیابان گرد شود .
اگر شیرین می خواست هم نمی توانست مثل لیلی کوه کن شود .
گو این که منکر این هم نمی شود شد که پشت هر مردی ، چه خوب ، چه بد ، زنی بوده !

***
نمی دونم اون موقع چرا این رو نوشتم ولی الان دارم فکر می کنم که :
خب آره شاید ممکن بود توی کوه مثلا به شیرین تجاوز بشه و نتونه هیچ وقت رسالتش رو انجام بده ...
یا مثلا مامان و بابای لیلی نمی ذاشتن حتی لیلی از در خونه بیاد بیرون که تا سر خیابون بره چه برسه به بیابون !

*
**

جمعه، فروردین ۱۳

بیگانگان

*
توو این 2 روز 2تا سلف پرتره کشیدم یکی با مداد رنگی ، یکی با آب مرکب .
یکی از یکی بی ربط تر . البته نهایتا خودم هستن همشون .
با وجود اینکه هیچ ربطی به خودم ندارم .
موسیقی شماره 10 بیگانگان اثر پیمان یزدانیان توو گوشم داره غوغا می کنه ( این وقت شب )
مثل این می مونه که داری جوراباتو در آوردی و داری توو یه دشت سرسبز می دوی ، چرخ می زنی .
البته ، نمی دونم چرا این حس رو دارم چون می تونه اینجوری نباشه حالو هواش اتفاقا .
یادم باشه سلف پرتره ی بعدی رو با این موسیقی کار کنم ، با آب مرکب !
...
فردا ، دانشگاه ، صبح تا بعد از ظهر نقاشی ، ملکی .
عصر ، باله ، با اون همه آدمایی که نمی تونم حتی بفهممشون .
به قول نیما : اووووووووف ف
...
میشه فردا رو تا ظهر ندید گرفت ، میشه از دانشگاه فاکتور گرفت ، میشه بچه های دانشگاه ، حسین ، آلا ، سام ، روناک ، منیژه ، فروزا ، ... ، سیگار ، سیگار ، سیگار ، ... و خیلی آدما و کارای دیگه رو فردا در برنامه نداشت .
لذت می بریم ، از با خود بودن .
بعد از تعطیلات رو از عصر شروع می کنم .
...
...